خانه سینما کیارستمی؛ فیلمساز روشنفکر یا پدر مستبد

کیارستمی؛ فیلمساز روشنفکر یا پدر مستبد

توسط امیر فرشمی
207 بازدید

شکل اول – در فیلم «قضیه شکل اول، شکل دوم»، کیارستمی افراد مختلفی از سیاستمدار و روشنفکر تا شاعر و نویسنده را درباره یک موضوع مورد مصاحبه قرار می‌دهد. موضوع این است که معلم از دانش‌آموزان دو ردیف آخر کلاس می‌خواهد یا کسی که سر کلاس روی میز ضرب گرفته را لو دهند یا همه‌شان تا یک هفته از کلاس محروم می‌شوند. در شکل اول همه از کلاس خارج می‌شوند اما یکی از آنها برمی‌گردد و دانش‌آموز خاطی را لو می‌دهد و بخشیده شده و در کلاس می‌ماند. در شکل دوم هر هفت دانش‌آموز یک هفته بیرون از کلاس می‌مانند و همکلاسی خود را لو نمی‌دهند. افراد مورد مصاحبه نظر خود را درباره هر دو حالت توضیح می‌دهند. برخی از آنها عمل دانش‌آموزی که همکلاسی‌اش را لو داده تقبیح می‌کنند و برخی دیگر تایید. یکی از افرادی که نظرش را مطرح می‌کند صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب در زمان ساخت فیلم (۱۳۵۸) است. نظرات او قابل توجه است.

از نظر او اصولا کار معلم که دانش‌آموزان را وادار به اعتراف علیه رفیق خود می‌کند مصداق تفتیش عقاید است. او این رویه را نادرست می‌داند. اما شکل دوم، یعنی همبستگی دانش‌آموزان در لو ندادن رفیق خود را تحسین می‌کند و این عمل را مقاومت در برابر خیانت می‌داند. در پایان نیز این بیت حافظ را می‌خواند «سهل گیر بر خود کارها کز روی طبع / سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت‌کوش».

صادق خلخالی در دوران مسئولیت خود به افراط در خشونت مشهور است و او را می‌توان از مبدعان اعتراف اجباری بر علیه خود که بعدها به شکل اعترافات تلویزیونی تداوم پیدا کرد دانست. او در تاریخ معاصر ایران، به عنوان یکی از نمادهای بی‌رحمی و خشونت انقلابی در انقلاب ۵۷ شمرده می‌شود.

شکل دوم – در فیلم کوتاه زالو اثر بهمن کیارستمی، صحنه‌ای وجود دارد که عباس کیارستمی فرزندش را به خاطر تجدیدی در درس‌هایش، جلوی دوربین خود نشانده و مورد استنطاق قرار می‌دهد.

عباس کیارستمی فرزند خود را جلوی دوربین مورد تحقیر و شماتت به علت درس نخواندن قرار می‌دهد. او می‌گوید که فرزندش جای افرادی را اشغال کرده که علیرغم دشواری و مشقت در زندگی‌شان به تحصیل می‌پردازند. او پسر خود را به زندگی زالووار متهم می‌کند.

در فیلم سوفی شول که بر اساس زندگی دختری به نام سوفی شول و گروه رزهای سفید ساخته شده که در زمان هیتلر، بر علیه جنگ‌افروزی‌های حزب نازی به مخالفت و روشنگری برخاسته‌اند صحنه‌ای وجود دارد که قاضی دادگاه با تحکم خطاب به سوفی شول می‌گوید که آنها در زمانی که افراد بسیاری مشغول جنگ و جانبازی در جبهه‌ها هستند از امکانات دولت برای تحصیل در دانشگاه استفاده کرده‌اند اما به جای تحصیل به خرابکاری پرداخته‌اند. عباس کیارستمی فرزند خود را زالو خطاب می‌کند چرا که از امکانات و رفاهی که پدرش فراهم کرده استفاده می‌کند اما برخلاف میل پدر عمل کرده و درس نمی‌خواند.

سوفی شول؛ دختری که به خاطر روشنگری برعلیه نظام نازی سرش زیر گیوتین رفت

سال تصویربرداری این فیلم ۱۳۷۲ است. در آن سال‌ها، اغلب والدین واکنش‌ها و برخوردهای مشابهی با فرزندانی که کارنامه‌شان حاوی تجدیدی و نمره‌های ضعیف بود داشتند. تفاوت کیارستمی با آنها در این است که او یک فیلمساز روشنفکر و برخاسته از کانون پرورش فکری کودکان بود، یعنی مرکزی که هدفش رشد و ارتقای شیوه‌های تربیتی کودکان و نوجوانان در جامعه و آموزش آن به والدین بود.

دو نکته حایز اهمیت است. کیارستمی فرزندش را در مقابل دوربین قرار می‌دهد و از او انتظار شرمساری دارد و به همین خاطر او را مدام مورد شماتت قرار می‌دهد. در اینجا دوربین به مثابه ابزار سرکوب، تحقیر و اعتراف فرزند به اشتباه خود را مصور می‌کند. فرزند می‌گوید که پیش از شروع ضبطِ تصاویر از جانب پدرش مورد تمسخر قرار گرفته. بنابراین شکستن غرور فرزند که علاقه‌مند به فیلمسازی و خواهان تغییر رشته است پیش از ضبط اعترافات تصویری صورت گرفته است.

نکته دوم مربوط به شیوه‌ی آموزشی آن زمان است که به نظر می‌رسد عباس کیارستمی کاملا به آن متکی و معتقد است. شیوه‌ی آموزشیِ مبتنی بر نمره‌دهی و الزام و التزام که خود کیارستمی در فیلم مشق شب به آن پرداخته است. افراد همسن و سال من، کاملا با آن شیوه آشنا بوده و احتمالا بسیاری از آنها، هنوز هم اثرات و تبعات آسیب‌های آن را در زندگی‌شان به دوش می‌کشند. امروزه در بسیاری از کشورها این شیوه‌ها منسوخ و مردود شده و در ایران هم برخی از مدارس، سعی در تغییر یا تعدیل آن داشته‌اند.

آیا اقدام عباس کیارستمی شایان نکوهش است؟ او فیلمساز است و عاشق دوربین و دغدغه‌ی تربیت دارد. او چندین فیلم برای کانون پرورش فکری ساخته که تحسین‌های جهانی به همراه داشته است. او به خوبی کارکردهای دوربین را می‌شناسد و درباره مسایل تربیتی نیز تحقیق‌های بسیاری انجام داده است. ما می‌دانیم که این فیلم به صورت خصوصی ضبط شده و قرار نبوده به شکل عمومی انتشار یابد. بنابراین نمی‌توانیم آن را به صورت نعل به نعل با اعترافات تلویزیونی مقایسه کنیم. اما درباره دو نکته بالا چه فکر می‌کنید؟

 

در فیلم قضیه شکل اول و دوم که در بالا ذکر شد، پدر یکی از آن دانش‌آموزان نیز جزو مصاحبه شونده‌هاست و در مقابل آن دو پرسش قرار می‌گیرد. اما او به جای این‌که درباره عمل آن دانش‌آموزان که شاهد عمل فرد خاطی بوده‌اند نظر بدهد مدام تکرار می‌کند که «پولِ سختی کشیده» به فرزندش می‌دهد و او بچه‌ای درسخوان است و اصلا اهل شیطنت نیست و حتی از بچه بزرگترش هم درسخوان‌تر است. این پدر، آن‌چنان درس خواندن را نسبت به تمام مسایل تربیتی در اولویت قرار داده که اصلا دغدغه‌ای نسبت به مساله‌ی مطرح شده ندارد و معتقد است فرزندش فقط باید شاگر خاطی را لو داده و برگردد سر میزش بنشیند و درس بخواند. این پدر زحمتکش، یک مدل و نمونه‌ی آشنا برای ما ایرانی‌هاست اما آیا در فیلم زالو، ساخته‌ی پسر کیارستمی، خود کیارستمی نیز می‌تواند با این پدر مورد قیاس قرار بگیرد؟ او در طول این تصاویر، آن‌چنان برای درس خواندن اهمیت و اولویت قایل است که فراموش می‌کند در این لحظه، دوربینِ او در چه جایگاهی قرار گرفته است.

کیارستمی در جایی از فیلم می‌گوید که این دوربین را به مثابه یک قاضی بی‌طرف روبروی فرزندش نشانده است. از فرزندش می‌خواهد دلایل درس نخواندن را جلوی دوربین بیان کند اما در چند نقطه اشاره می‌کند که هدفش دیدن شرمساری بر چهره فرزند است. فرزندش اما از شرمساری امتناع می‌کند و با بی‌تفاوتی، اشتباهش را می‌پذیرد. عصیان و سرکشی را می‌توان در چهره‌ی فرزند مشاهده کرد و چند بار به گونه‌ای صورتش را برمی‌گرداند تا نشانه‌ای از کوفته‌گی را در صورتش ببینیم که می‌تواند حاکی از ضرب و شتم او توسط پدر (شکنجه) باشد.

در نظام‌های اقتدارگرا و سرکوب‌گر، افراد می‌بایست به ازای هر امکانی که سیستم در اختیارشان قرار می‌دهد، به آنها خدمت کرده و وفادارانه به خواسته‌های نظام گردن نهند. هر کس اگر بخواهد به راه خود برود و هدفش در تعارض با چارچوب‌های سیستم باشد، انگل و زالو شناخته می‌شود. وفاداری به سیستم، از مقدس‌ترین وظایف و والاترین قاعده‌ی زندگی تحت یک نظام تمامیت‌خواه شمرده می‌شود. کیارستمی در این فیلم کوتاه، تنها در جایگاه یک روشنفکرِ وفادار به نظام تصویر نمی‌شود. او خودِ سیستم است. سیستمی که بر اساسِ شالوده‌های پدرسالاری، قیمِ ملت است و هر فرد نه به عنوان شهروند که طفل صغیری تحت تکفل و قیمومیت نظام تلقی می‌شود. بر اساس این نظام تربیتی، هر فرد می‌بایست اهداف و آرمان‌های سیستم را دنبال کند نه آن‌که در پی رویاهای خود باشد. پدر و مادر از فرزندان می‌خواهند رویاهای آن‌ها و آرزوهای دست‌نیافته‌شان را محقق کنند و این کار ارزش تلقی می‌شود. از این منظر آن که راهِ دیگری برگزیند فرزند ناخلف و سرکش شمرده می‌شود. این سنت قرن‌هاست که در جامعه و فرهنگ ایرانی غالب است و تنها در سال‌های اخیر است که به دلیل انقلاب در حوزه‌ی ارتباطات جمعی و ابزارهای مدرن آن، این نگرش مورد نقد و بازبینی قرار گرفته و ارزش‌های مد نظر آن دچار دگردیسی شده است.

کیارستمی فیلمساز بزرگی است و برخی او را آبروی سینمای ایران می‌دانند. آیا نقد کیارستمی، آبروی او را مخدوش می‌کند؟ به نظرم همین‌که درباره نادرست بودن عمل کیارستمی اتفاق نظر وجود دارد قدمی رو به جلوست. اگر این تصاویر در آن سال‌ها عمومی شده بود والدین بسیاری با اتکا به آن می‌توانستند فرزندان خود را که علاقه‌مند به هنر بودند تحت فشار بگذارند. هنرمند، نویسنده، روزنامه‌نگار یا فعال حقوق بشر می‌تواند ابزار سرکوب را فراهم کند یا خود بدل به ابزار سرکوب شود. آیا نباید هم اقدام کیارستمی و هم خود او مورد نقد قرار بگیرد؟ آیا ارزش‌ها و الگوهای زیان‌باری که در فرهنگ تثبیت شده‌اند جز به واسطه‌ی نقادی بی‌رحمانه از میان خواهند رفت؟

آیا شما چنین انتظاری از فرزند خود دارید؟ آیا دوست دارید فرزند شما تمام آن مهارت‌ها و هنرهایی را به دست آورد که شما نتوانستید به آن دست یابید یا از آنها محروم بوده‌اید؟ آیا دوست دارید فرزند شما در چیزهایی که برای شما تبدیل به حسرت شده و احساس ناکامی می‌کنید، حسرت و ناکامی را احساس و تجربه نکند؟ آیا آرزوهای بزرگی برای فرزند خویش دارید و تمام تمرکز و توان‌تان را می‌گذارید تا فرزندتان به آنها دست یابد؟ آیا فرزندتان را کامل کننده‌ی زندگی خویش می‌دانید؟ آیا دوست دارید فرزندتان در تمام این زمینه‌ها عالی، درجه یک و بی‌نقص باشد؟ آیا حاضرید زندگی خود را فدا کنید تا فرزندتان به قله‌های زندگی دست یابد؟

اگر جواب شما به سوالات بالا بله است تبریک می‌گویم. شما یک پدر یا مادر اقتدارگرا، مستبد و خودخواه هستید که تمام تلاش‌تان را به کار خواهید بست تا زندگی فرزندتان را نابود کنید. تنها در صورتی که فرزند شما دارای نبوغ یا استعدادی بزرگ در زمینه‌ای خاص باشد و قبل از آن‌که فرصت از دست رود بتواند خود را بشناسد، احتمال آن وجود دارد که بتواند از زیر سیطره‌ی سهمگین شما خلاص شده و زندگیِ خود را نجات دهد.

فرزند شما از آنِ شما نیست و تعلقِ وجودی به شما ندارد چرا که دارای هویت و موجودیتی مستقل از شماست و ممکن است توانایی‌ها، باورها، روحیات و خلقیاتی کاملا متضاد با شما داشته باشد.

 

نظرتان را به اشتراک بگذارید

پاپیروس
هاب نقد و بررسی آثار، کالا و خدمات